جدائی نادر از سیمین
جدائی ؟نه , من باور نمی کنمبیشتر به وصل شباهت دارد تا جدائی , "جدائی نادر از سیمین "نقطه ی اتصالی شد برایِ ما , با جهانی که مدتها بود که خود خواسته یا ناخواسته از آن دور افتاده بودیمیاد سخنرانی کوتاه...
View Articleکویر
گیرم که باران بارید وزمین ِ خُشک , تَر شد جز بُته هایِ پلشت خار ؛چه خواهد روئید در این کویر ِ گیج از هُجوم ِ به یکباره ی بهار و پائیز و زمستان ...!؟---پی نوشت :پی بردن به حقیقتِ یک دروغ،مثل تیری ست که...
View Articleبهار...
بهار؛دوام حضور توستوقتی که پائیز و زمستاناز شرم گلبوته های پر از شکوفه اتپای از باغچه ی دلم می کشندتا ، تو به بار بنشینی...! ---علیرضا باقیچند شعر کوتاه از مرا در سایت تخصصی شعر ایران و جهان ( آنات )...
View Articleتکه ای اُستخوان...
از نام نویسی ِ داوطلبانهتا برگه هایِ مرخصیاز وصیت نامه تا نامه های عاشقانهاز خطوط کج و معوجبر سینه ی سپیدِ کاغذتا طرح های عملیاتی!هیچ کداملذت بخش تر از پلانِ آخر ِ زندگی اش نبودخودکار بیچاره !با اینکه...
View Articleمـــــــــــــــــــــــــــادر...
قسم به قداست اشکه یک بار هم اتفاق نیفتاد , سراغ ِ طراوتِ دست هایِ زنانِ دیگر را , از دستانِ پُر از داستانِ او بگیرمبرایِ منی که در پنج سالگی پدر را از دست داده ام, زُمختی ِ آن دو دستِ پینه بسته تنها یک...
View Articleچرا جنگ ؟
تقصیر تو نیست "آقا "تقصیر من هم نیست اصلن تقصیر هیچ کس نیست عده ای از خدا بی خبرآمدند و...بی خبر از مادهكده را به دو نیم کره ی غیر مساوی تقسیم کردند شدیم "شرق و غرب"حالا غرب بر سر جنگ صلح می کند وشرق...
View Articleچند شعر کوتاه از من ...
گفتی :"من " , یعنی که جهانی با "تو "حالا میان خیل عظیم جمعیتکه دور می شوند , آرامبگوکدام شان "توئی"که دور می شوی , آرام !؟سر بگردانكه رها شوم از اين سرگردانی ...!..........................دکترها می...
View Articleآذرآبادگانِ من
آذرآبادگان منگیرم که با سهمگین زلزله ایاز پای نشستیُمردمانتزیر خروارها خاکنفس به نفس ِ موریانه ها سپردندگیرم که در این گیر و دار فریادِ پُر از مظلومیتت رابه نشنیدن گرفتند و ابلهانه از کنار پیکر غرق در...
View Articleچراغی که به خانه ...
ما خواب مهتاب را می دیدیمکه چراغ رااز خانه مان دزدیدندحالا سالهاستسَوایِ تمام سوالاتمانپی ِ پاسخ به سوالِ ساده ی همسایه مان هستیم که پرسید :چگونه شدلامپِ خاموش ِ مسجد محله مانبه یکباره روشن گشت ؟!---پی...
View Articleبی خواب نوشت هایِ من
دستِ منُدامن ِ این همه خانه هایِ خالی تقویمکُدام را خط بزنمکُدام را نقطه بگذارمبرایِ راس ِ ساعتُروز نبودنم !؟---برگ به برگ پُر از برف و تگرگ این است حال و روز تقویم زندگی امبه سال نکشیده ,رو به احتضار...
View Articleپرواز ِ بی تو میسر نمی شود
پرواز را آزمودنی بی دغدغه جز به آغوشت میسر نمی شود که آسمانی ست بی سقف و آبی ِ مکرربیا و دریغم مکن که در رخوتِ زیستنی بدینسان تاریک بی گرمی دست های تو محال است پیله را شکافتن و پروانه...
View Articleپنجشنبه های بی تو
پنجشنبه های بی تو راسرم سخت مشغول زائرانی ست که میآیند ،تا شمعی بیافروزند و فاتحه ای بخوانندو باز بروند تا پنجشنبه ای دیگر... تعجب نکن !پس از رفتنتتمام آرزوهائی که متبرک به نام تو بود رابا دست خویشدر...
View Articleگمشده ام
به هیچ جایِ مقصدم که هیچ!به هیج جایِ شهر لعنتی نرسیدمو هر بارپای برهنه و خستهراهِ رفته رابیخودتر از همیشه باز گشتمبه خیالِ اینکه این بار نیزشایدمسیر را آنکه اشتباه رفتمن بوده امدور زدمتمام ِ میدان...
View Articleمعشوق ِ دیوانه ی ِ من !
معشوقِ من معشوق ِ دیوانه ی ِ من ! که در خواب نیز دست از دگمه هایِ پیراهنم بر نمی داشتی و هی مجادله می کردی با باد تا زندانی اش کنی که چرا خواسته تا در زیر پیراهن ِ من بر پوستم دست بکشد حالا مدتهاست با...
View Articleجدائی نادر از سیمین
جدائی ؟نه , من باور نمی کنمبیشتر به وصل شباهت دارد تا جدائی , "جدائی نادر از سیمین "نقطه ی اتصالی شد برایِ ما , با جهانی که مدتها بود که خود خواسته یا ناخواسته از آن دور افتاده بودیمیاد سخنرانی کوتاه...
View Articleتکه ای اُستخوان...
از نام نویسی ِ داوطلبانهتا برگه هایِ مرخصیاز وصیت نامه تا نامه های عاشقانهاز خطوط کج و معوجبر سینه ی سپیدِ کاغذتا طرح های عملیاتی!هیچ کداملذت بخش تر از پلانِ آخر ِ زندگی اش نبودخودکار بیچاره !با اینکه...
View Articleآذرآبادگانِ من
آذرآبادگان منگیرم که با سهمگین زلزله ایاز پای نشستیُمردمانتزیر خروارها خاکنفس به نفس ِ موریانه ها سپردندگیرم که در این گیر و دار فریادِ پُر از مظلومیتت رابه نشنیدن گرفتند و ابلهانه از کنار پیکر غرق در...
View Articleچراغی که به خانه ...
ما خواب مهتاب را می دیدیمکه چراغ رااز خانه مان دزدیدندحالا سالهاستسَوایِ تمام سوالاتمانپی ِ پاسخ به سوالِ ساده ی همسایه مان هستیم که پرسید :چگونه شدلامپِ خاموش ِ مسجد محله مانبه یکباره روشن گشت ؟!---پی...
View Articleجدائی نادر از سیمین
جدائی ؟نه , من باور نمی کنمبیشتر به وصل شباهت دارد تا جدائی , "جدائی نادر از سیمین "نقطه ی اتصالی شد برایِ ما , با جهانی که مدتها بود که خود خواسته یا ناخواسته از آن دور افتاده بودیمیاد سخنرانی کوتاه...
View Articleکویر
گیرم که باران بارید وزمین ِ خُشک , تَر شد جز بُته هایِ پلشت خار ؛چه خواهد روئید در این کویر ِ گیج از هُجوم ِ به یکباره ی بهار و پائیز و زمستان ...!؟---پی نوشت :پی بردن به حقیقتِ یک دروغ،مثل تیری ست که...
View Article
More Pages to Explore .....